یک قاشق چایی خوری عشق
قّد کف دست آسمان را
با چند پر بال کبوتر
هم می زنم در ظرف قلبم
امشب برای او خورشت صبح خواهم پخت
من این غذا را می گذارم
روی اجاق داغ خورشید
اما کسی هرگز نخواهد دید
**
قُل می زند قلبم
یعنی خورشت صبح آماده است
می چینم آن را توی سفره
این سفره ساده است
**
در انتظارش می نشینم
بعد از هزاران سال شاید
مهمان من امشب بیاید
هوای حوا
عرفان نظرآهاری